Total search result: 203 (449 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
|
English |
Persian |
Menu
|
|
disable U |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
|
|
disables U |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
|
|
disabling U |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
|
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
|
basic U |
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است |
|
|
basics U |
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است |
|
|
interrupt U |
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود |
|
|
interrupts U |
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود |
|
|
interrupting U |
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود |
|
|
noise U |
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال |
|
|
noises U |
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال |
|
|
cp U |
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل |
|
|
one for one U |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
|
|
interrupts U |
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند. |
|
|
interrupt U |
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند. |
|
|
interrupting U |
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند. |
|
|
disregarded U |
نادیده گرفتن |
|
|
disregards U |
نادیده گرفتن |
|
|
disregarding U |
نادیده گرفتن |
|
|
pass off U |
نادیده گرفتن |
|
|
dissembling U |
نادیده گرفتن |
|
|
dissembles U |
نادیده گرفتن |
|
|
disregard U |
نادیده گرفتن |
|
|
dissembled U |
نادیده گرفتن |
|
|
dissemble U |
نادیده گرفتن |
|
|
to let something slip U |
چیزی را نادیده گرفتن |
|
|
to turn a blind eye to something U |
چیزی را نادیده گرفتن |
|
|
To turn a blind eye to something. To overlook something. U |
چیزی را نادیده گرفتن |
|
|
To overlook. To turn a blind eye. U |
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن ) |
|
|
skip U |
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات |
|
|
skips U |
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات |
|
|
skipped U |
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات |
|
|
slurred U |
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن |
|
|
slurs U |
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن |
|
|
slur U |
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن |
|
|
slurring U |
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن |
|
|
fetches U |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
|
|
fetched U |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
|
|
fetch U |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
|
|
boarded U |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |
|
|
board U |
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل |
|
|
rosettes U |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
|
|
rosette U |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
|
|
macroinstruction U |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
|
|
language U |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
|
|
languages U |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
|
|
skips U |
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ |
|
|
skipped U |
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ |
|
|
skip U |
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ |
|
|
channel U |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
|
|
channeled U |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
|
|
channels U |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
|
|
channelled U |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
|
|
channeling U |
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده |
|
|
UHF U |
محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون |
|
|
backwards U |
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل |
|
|
communication U |
وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده |
|
|
backward U |
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل |
|
|
DSP U |
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال |
|
|
interrupts U |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
|
|
interrupting U |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
|
|
interrupt U |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
|
|
channels U |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
|
|
channeled U |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
|
|
channeling U |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
|
|
channelled U |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
|
|
channel U |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
|
|
analogue U |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
|
|
modes U |
وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند |
|
|
analogues U |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
|
|
mode U |
وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند |
|
|
analog U |
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال |
|
|
externals U |
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم |
|
|
external U |
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم |
|
|
random access U |
قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند |
|
|
statement U |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
|
|
statements U |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
|
|
optical U |
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری |
|
|
handshakes U |
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت |
|
|
interfaces U |
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم |
|
|
electronics U |
استانداردی که سیگنالهای واسط رامعرفی میکند. نرخ ارسال و نیرو برای اتصال ترمینال ها به مودم ها |
|
|
handshake U |
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت |
|
|
interface U |
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم |
|
|
MCA U |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA |
|
|
baud rate U |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
|
|
baud U |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
|
|
D SUB connector U |
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود |
|
|
hyphen U |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
|
|
hyphens U |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
|
|
recorders U |
وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی |
|
|
fibre optics U |
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند |
|
|
recorder U |
وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی |
|
|
frequency U |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
|
|
frequencies U |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
|
|
eia U |
استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود |
|
|
DCC U |
نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود |
|
|
rule [on something] U |
دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی |
|
|
aliasing U |
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر |
|
|
NetShow U |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر |
|
|
operation U |
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند |
|
|
cifax U |
رمز کردن سیگنالهای متفرقه سیگنالهای رمز شده مختلف |
|
|
autosync U |
خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند |
|
|
transparent U |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
|
|
transparently U |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
|
|
huddles U |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
|
|
huddle U |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
|
|
huddled U |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
|
|
huddling U |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
|
|
arm U |
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال |
|
|
ieee U |
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود |
|
|
PIA U |
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه |
|
|
refresh U |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |
|
|
refreshes U |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |
|
|
refreshed U |
قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان |
|
|
to send round the hat U |
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن |
|
|
enhancing U |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
|
|
enhanced U |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
|
|
enhances U |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
|
|
enhance U |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
|
|
machine U |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
|
|
hep U |
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود |
|
|
shift U |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
|
|
shifted U |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
|
|
undo U |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
|
|
machined U |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
|
|
nothing to the right U |
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست |
|
|
undoes U |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
|
|
MDs U |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
|
|
shifts U |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
|
|
directory U |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
|
|
directories U |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
|
|
statement U |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
|
|
MD U |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
|
|
statements U |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
|
|
machines U |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
|
|
outsource U |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
|
|
baseband transmission U |
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه |
|
|
IRQ U |
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه |
|
|
fetch U |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
|
|
execute U |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
|
|
executed U |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
|
|
fetches U |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
|
|
fetched U |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
|
|
prompt U |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
|
|
prompts U |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
|
|
directory U |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
|
|
mkdir U |
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک |
|
|
directories U |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
|
|
executes U |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
|
|
prompted U |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
|
|
executing U |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
|
|
fibre optics U |
لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود |
|
|
IAR U |
ثباتی در CPU که حاوی محل دستور بعدی برای پردازش است |
|
|
set U |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
|
|
pitch U |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
|
|
pitches U |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
|
|
sequences U |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
|
|
modes U |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
|
|
mode U |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
|
|
directories U |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
|
|
sets U |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
|
|
sequence U |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
|
|
directory U |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
|
|
setting up U |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
|
|
peripheral U |
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی |
|
|
self- U |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
|
|
fetches U |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
|
|
automatic U |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
|
|
automatics U |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
|
|
venire facias tot matrons U |
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است |
|
|
kilos U |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
|
|
fetch U |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
|
|
kilo U |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
|
|
fetched U |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
|
|
digitizer U |
مبدل آنالوگ به دیجیتال یاوسیلهای که سیگنالهای آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود |
|
|
tabulation U |
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود |
|
|
stepping U |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
|
|
macro U |
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود |
|
|
CDs U |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
|
|
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U |
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید. |
|
|
CD U |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
|
|
directive U |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
|
|
directives U |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
|
|
step U |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
|
|
else rule U |
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود |
|
|
midi U |
واسط سری که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند. واسط MIDI سیگنالهای را از کنترولر یا کامپیوتر که دستورات مختلفی برای قط عات می نویسد انتقال میدهد |
|
|
enlisting U |
برای سربازی گرفتن |
|
|
enlists U |
برای سربازی گرفتن |
|
|
enlist U |
برای سربازی گرفتن |
|
|
logo U |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند |
|
|
to borrow for ... weeks U |
برای ... هفته قرض گرفتن |
|
|
to run for the bus U |
برای گرفتن اتوبوس دویدن |
|
|
extra cover U |
پوشش اضافی برای بل گرفتن |
|
|
catch at U |
برای گرفتن چیزی کوشیدن |
|
|
to scramble for something U |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
|
|
telescopes U |
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک |
|
|
to graps at anything U |
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن |
|
|
to hog <idiom> U |
بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح] |
|
|
gig U |
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی |
|
|
telescope U |
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک |
|
|
move U |
مانوور برای گرفتن نفر جلو |
|
|
moves U |
مانوور برای گرفتن نفر جلو |
|
|
moved U |
مانوور برای گرفتن نفر جلو |
|
|
overtaking sight distance U |
مسافت دید برای سبقت گرفتن |
|